ljqdqwd
احساس می کردم تمام بدنم کثیف ، شروع کردم به گریه کردن . ساعت ده بود که بالاخره از حمام اومد بیرون و روی تخت دراز کشیدم .
مامان خوبی
: اره عزیزم حمام بودم ، لباس بپوشم میام بیرون .
لباس پوشیدم از اتاق رفتم بیرون بچه ها داشتند صب لاغر كننده قوي
فروشگاه قرص لاغري سفارش اينترنتي داروي لاغر كننده
داروي گياهي لاغري اصل محصول لاغري
خريد اينترنتي داروي گياهي لاغري
فروش داروي لاغري سفارش داروي گياهي لاغري
سفارش اينترنتي داروي لاغر كننده
داروي گياهي لاغري اصل محصول لاغري
فروشگاه داروي لاغري خريد قرص كاهش وزن
فروشگاه كپسول كاهش وزن خريد ارزان داروي لاغري
خريد اينترنتي داروي گياهي لاغري
تنها نمايندگي مجاز كپسول لاغري خريد قرص چربي سوز و لاغري
خريد اينترنتي قرص چربي سوز و لاغري
خريد پستي قرص چربي سوز و لاغري
خريد اينترنتي قرصهاي چربي سوز
خريد قرص چربي سوز براي كاهش وزن فروش قرص كاهش وزن
خريد اينترنتي قرص هاي لاغري و چربي سوز
حانه می خوردند . وهاب خوشحال نشسته بود . منم پشت میز نشستم بهش نگاهی کردم و اون لبخندی تحویلم داد .
دلم می خواست با تمام وجود بزنمش . اون با کثیف ترین کار من و مال خودش کرد . بعد از اون شب دیگه وهاب زیاد اذیتم نمی کرد و بیشتر می گذاشت تنها باشم .
موقع برگشت شد . عباس آقا اومد دنبال مون خیلی خوشحال بودم که بر می گشتم خونه و از وهاب دور می شدم .
برچسب ها : ,